شهید محمد حسین فهمیده
من از نسل اویم. با رؤیای او بالیدهام.
اندیشهام، باروریاش را از او به ارث برده است؛ همو که به ما آموخت نارنجک، عشق را نمیکُشد و «مرگ پایان کبوتر نیست».
شجاعانه که قدم برمی داشت، صدای خرد شدن استخوان ستم و تجاوز را به گوش جان شنیدم.
به نرمی نور و به آرامش آبشار، معنویت و ایثار را زمزمه کرد و ایمان بیبدیلش، نخستین درس مدرسه مردانگی و مروت شد.
من از نسل آن «فهمیده»ام که راز جاودانگی را در ابتدای جوانی فهمید.
سید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضی آوینی ، در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نام شهری درآسمان شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم می کند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق می توا ن نگریست ؟ آنان درغربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهای شان زیر تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است . اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر.... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور، که پرتوی از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است.
منبع:وبلاگ سرداران دفاع مقدس